آج
درباره وبلاگ
ما می توانیم اگر اراده کنیم
صفحه ها
آمار وبلاگ
تعداد بازديد ها : 73218
تعداد نوشته ها : 84
تعداد نظرات : 2

یا دادگر سبحان

بی درد نباشید که بُعد از دست دهید ،چون در تنفس حرکت از بی حرکتی است آنگاه رفتن به انتهای تحرک.

جای دهید راه را آنگاه در پی نشان باشید، این نیست مگر آسایش یافتگان به درد و ابتلائات.

ماه در آنسوی کرانه در تاریک نمانده است، این با تو حرف و سخن کم نخواهد داشت، فهم آن کم نیست برای آنان که در ظلمات خود غرق باشند.

آنسوی دریا بی خشکی نیست، این قابل درک است برای آنان که کنارها را بهتر رفته اند تا ساحلها.

مرگ آن بچه قورباغه چقدر تو را بخود آورد؟ ما را در کدامین بی انتها سرگرم کرده اند که نشناختیم کشتار بی رحمانه کودکان باریکه.

رگبار آتش است یا خط سرخ جاودانگی،موج کدامین برخورد تو را چنین مرگ آلود نشانده بی نشان و ناحرکت غلیظ.

فردا دیر است اگر امروز را درک نکرده باشید، ما در آنسوی غبار نگاه نکردیم زیر پاهای مردم.

وای از آنچه در تنگه بی سامان گذر، نادیده انگاشته است دیدار برادر، شما در خواب نمانده باشی،کاروان به مقصد است دیروز بی وفایی.

ماری زهراگین در جلدی زیبا، این وصف دنیای زرنگاری است چون طوق در گردن جهانخواه.

مادرم ای وطن بی تن، جان مایه ما، کاه را در کدامین باد سوی آشغال فرستاده اند بی سران کله کوهی.

راهم دهید، هر چند دور است نشان، جاده را علامت کنید تا هدف نزدیک باد.

.... مهربانه مُهر زدید بر سند موت بنده، انگار سالهاست انتظار این قهرمان کشی دیار بود پیدا.

راه نیافتم آنچه را، راه ندیدم؛ بند شدم آنچه را، در بند خود بافتم.

1402/11/27 12:7
(0) نظر

یا رحمان قبل از ازل

نوشتن را در پی نوشتم

گفتارم را هم آنجا نوشتم

دیدنها را هم باز نوشتم

شنیدنها را همراهش نوشتم

احساها را اضافه نوشتم

غم و اندوه را کم نوشتم

شوق و شادی را تمام نوشتم

خشم و غضب را چرا نوشتم

مرگ عزیزان را چون نوشتم

فراق را در بد تنگنا نوشتم

جسیم را با بسیم لب نوشتم

استرس را با قلم زرد نوشتم

جنگهار با نی تر قرمز نوشتم

آرامش را مداد آبی نوشتم

فراموشی را هیچگاه نه نوشتم

ترس رابا وحشت لرزان نوشتم

شگفتی خویش را با تعجب نوشتم

غرور خویش را با تفرعن نوشتم

سربلندی خود را با محبت نوشتم

امید را با عشق به آینده نوشتم

حسادت را برای همه نه نوشتم

بی عدالتی را با بی میلی نوشتم

گناه را با تاسف بسیار نوشتم

حقارت را با دلخوری نوشتم

..... چگونه سرنوشتم را نوشتم

سرنوشتم را سبز نوشتم؟

1402/5/29 12:40
(0) نظر

بنام صاحب روز

من روزه می گیرم چون باعث سلامتی است!

... چون باعث تمرین سختی است!

... چون روحیه انسان را قوی می کند‍!

... چون مواد زاید بدن را دفع می کند!

... چون سموم بدن را از بین می برد!

... چون بدن را مقاوم می کند!

... چون به دستگاه گوارش استراحت می دهد!

... چون به انسان اراده قوی می دهد!

... چون .....

اینها هزاران دلیل برای گرفتن روزه است و شاید برای بعضی از روزه خوران هزارن دلیل برای نگرفتن روزه؟!

اما برای روزه نگرفتن یک دلیل داریم اینکه فرد خود به هر طریقی یا روشی برایش ثابت شود که روزه برای او ضرر دارد.

دیگر هیچ دلیلی باعث نگرفتن روزه نیست

مسئله: دکتر بهم گفته که روزه برایم ضرر دارد آیا نباید روزه بگیرم؟

جواب: اگر خودت به این نتجه رسیده ای و گرنه گفته پزشک ملاک نیست!

 توضیح یعنی اگر دکتر گفت و من به این گفته اطمینان داشته باشم می توانم روزه نگیرم و اگر در وجدان و درون خود بدانم که این گفته صحیح نیست باید به نتیجه خود عمل کنم.

اما در نیت روزه و حرف اصلی این نوشته

برای روزه اگر صدها میلیون خاصیت بر شماریم هیچکدام برای نیت روزه کفایت نمی کند

فقط یک نیت باید باشد و آن هم اطاعت امر خدا کردن و به قولی قربةً الی الله است

یعنی ما با اینکه برای روزه فواید بسیار می دانیم ولی هیچ یک نباید در نیت روزه دخالت کند

پس یکبار برای یک عمر خود نیت کنید هرچه روزه گرفتم "قربةً الی الله"

یا بهتر است برای تمام نمازها و اعمال عبادی همین یک نیت را داشته باشیم و آن"قربةً الی الله" خیال راحت و تمام

تمام اعمال خود را به این نیت انجام دهید"قربةً الی الله"

من تمام امورم را به این خاطر انجام می دهم که بنده خدا هستم و باید طاعت امر او کنم.

خدایا در هیچ کاری ما را  اخلاص عمل دور نکن.

1396/3/16 15:39
(0) نظر
X