آج
درباره وبلاگ
ما می توانیم اگر اراده کنیم
صفحه ها
آمار وبلاگ
تعداد بازديد ها : 73788
تعداد نوشته ها : 84
تعداد نظرات : 2

یا دادگر سبحان

بی درد نباشید که بُعد از دست دهید ،چون در تنفس حرکت از بی حرکتی است آنگاه رفتن به انتهای تحرک.

جای دهید راه را آنگاه در پی نشان باشید، این نیست مگر آسایش یافتگان به درد و ابتلائات.

ماه در آنسوی کرانه در تاریک نمانده است، این با تو حرف و سخن کم نخواهد داشت، فهم آن کم نیست برای آنان که در ظلمات خود غرق باشند.

آنسوی دریا بی خشکی نیست، این قابل درک است برای آنان که کنارها را بهتر رفته اند تا ساحلها.

مرگ آن بچه قورباغه چقدر تو را بخود آورد؟ ما را در کدامین بی انتها سرگرم کرده اند که نشناختیم کشتار بی رحمانه کودکان باریکه.

رگبار آتش است یا خط سرخ جاودانگی،موج کدامین برخورد تو را چنین مرگ آلود نشانده بی نشان و ناحرکت غلیظ.

فردا دیر است اگر امروز را درک نکرده باشید، ما در آنسوی غبار نگاه نکردیم زیر پاهای مردم.

وای از آنچه در تنگه بی سامان گذر، نادیده انگاشته است دیدار برادر، شما در خواب نمانده باشی،کاروان به مقصد است دیروز بی وفایی.

ماری زهراگین در جلدی زیبا، این وصف دنیای زرنگاری است چون طوق در گردن جهانخواه.

مادرم ای وطن بی تن، جان مایه ما، کاه را در کدامین باد سوی آشغال فرستاده اند بی سران کله کوهی.

راهم دهید، هر چند دور است نشان، جاده را علامت کنید تا هدف نزدیک باد.

.... مهربانه مُهر زدید بر سند موت بنده، انگار سالهاست انتظار این قهرمان کشی دیار بود پیدا.

راه نیافتم آنچه را، راه ندیدم؛ بند شدم آنچه را، در بند خود بافتم.

1402/11/27 12:7
(0) نظر

بنام یاور حق پرستان

می توان سبعویت را دید

می توان فاجعه را شنید

می توان چیزی را احساس کرد که سختی در نهایت رسیده

اما درک درد و رنج انسانهای غزه را چه کسانی می فهمند

مرفعین بی درد

یا مستضعفین رنج دیده

آن کارگری که از دریافتی ماهانه خود می زند تا 250 هزار تومان به مردم آنجا کمک کند!

درک جای مردان مرد بودن هم مشکل است

تا چه نتوان شدن...

1402/8/24 16:51
(0) نظر

یا رحمان قبل از ازل

نوشتن را در پی نوشتم

گفتارم را هم آنجا نوشتم

دیدنها را هم باز نوشتم

شنیدنها را همراهش نوشتم

احساها را اضافه نوشتم

غم و اندوه را کم نوشتم

شوق و شادی را تمام نوشتم

خشم و غضب را چرا نوشتم

مرگ عزیزان را چون نوشتم

فراق را در بد تنگنا نوشتم

جسیم را با بسیم لب نوشتم

استرس را با قلم زرد نوشتم

جنگهار با نی تر قرمز نوشتم

آرامش را مداد آبی نوشتم

فراموشی را هیچگاه نه نوشتم

ترس رابا وحشت لرزان نوشتم

شگفتی خویش را با تعجب نوشتم

غرور خویش را با تفرعن نوشتم

سربلندی خود را با محبت نوشتم

امید را با عشق به آینده نوشتم

حسادت را برای همه نه نوشتم

بی عدالتی را با بی میلی نوشتم

گناه را با تاسف بسیار نوشتم

حقارت را با دلخوری نوشتم

..... چگونه سرنوشتم را نوشتم

سرنوشتم را سبز نوشتم؟

1402/5/29 12:40
(0) نظر

یا ستار العیوب

گر ما را دیده اید چه دیدنی

گر فرق ما را شکسته اید چه شکستنی

گر سوی ما آمده اید چه آمدنی

گر پیش ما نشسته اید چه نشستنی

گر با ما مدرا کرده اید چه مدارائی

گر کمک داده اید ما را چه کمکی

گر دشمن زده اید مارا چه دشمنی

گر تقویت کرده اید ما را چه تقویتی

گر آرام ساخته اید ما را چه آرامشی

گر تراسنده اید خصم ما را چه ترسی

گر شیطان بدر کرده اید ما را چه شیطانی

گر آموزش داده اید ما را چه آموزشی

گر فکرت آموخته اید ما را چه فکرتی

گر تادیب ساخته اید ما را چه ادبی

گر نوازش داده اید ما را چه نوازشی

گر صاف کرده اید راه ما را چه راهی

گر میان دار معرکه بوده اید ما را چه میانداری

گر برآورده اید آرزوی ما را چه برآوردی

گر صفا بخشیده اید خانه مان را چه صفائی

گر آب بوده اید بر آتش مان چه آبی
گر صبر بوده اید بر مصیبت مان چه صبری

گر نمک بوده اید بر قاتق مان چه نمکی

گر پروارنه بوده اید گرد شمع مان چه پروانه ای

گر روشنی بوده اید بر شبهای تارمان چه روشنایی

گر بوده اید.......

بگو کدام بودن؟

..... تا بگویم بوده ای یا مدعی بوده ای

راهم دهید در کوره راهی باریک تا سازم راهی بهر مدعوبین

1401/11/17 10:47
(0) نظر

یا حنان

از سر ذوق بلند شدن و ترکیدن

از سر شوق رفتن و خیط شدن

از سر خنده گریختن و زمین خوردن

از سر مستی رقیصدن و پرپر شدن

از سر خماری دودین و کله ملق شدن

از سر غرور سخن گفتن و خام شدن

از سر ترس گفتن و شرمنده شدن

از سر خشم زدن و پشیمان شدن

از سر غضب زدن و خورده شدن

از سر هیجان چشیدن و بیمار شدن

از سر قهر رفتن و ناپید شدن

از سر رنجش قاپیدن و دزد شدن

از سر بی خردی خرد کردن و کم وزن شدن

از سر نااهلی کشتدن و تمام شدن

....

می شد زندگی کرد اگر ناهنجار نبودیم

می شد افراشته شد اگر غمگین نبودیم

می شد دوست داشت اگر در افکار باطل نبودیم

می شد رشد کرد اگر نادرست اندیشه نبودیم

می شد وزین شد اگر خودتحقیر نبودیم

می شد دید اگر در غضب خود نبودیم

.....

اینک هستیم

.... شاید امان داده شده ایم

برگردیم که بد کردیم

توبه از هرآنچه برای غیر تو کردیم

1401/8/30 15:56
(0) نظر
X