معرفی وبلاگ
ما می توانیم اگر اراده کنیم
دسته
فیدها
دوستان
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 74259
تعداد نوشته ها : 85
تعداد نظرات : 2
Rss
طراح قالب
GraphistThem252

یا منان

فاصله را کم کن

تا عمق را ببینی

آنچه ناپیداست آن بینی

شاید نکو دانی که دید عمیق

بسیار رازها آشکار کند در دید

در کانون جمع است ذرات بسیار تنگ

هر چه رفتی پس تر شد آن کم رنگ

وقت را غنیمت شمار تو در هر لحظه

شاید ناید بدست تو کمتر در هر لحظه

مرکز را تو رها نکن بی مراد گردی

فکر جای دیگر مکن زار بی راد گردی

......

وقتی دور کعبه می گردیم هرچه فاصله را بیشتر کنیم فاصله بیشتری برای هر طواف باید طی کنی مسلم کسی هم نگفته چون برای طواف خود مدت طولانی و فاصله بسیاری طی کردی پس بیشتر برد کردی چون خود از کانون گردش فاصله گرفته ای

در کمترین فاصله کمترین حرکت بیشترین سود .....

زمان هم دارای یک کانون و مرکز است که هرچه از آن فاصله می گیریم اعمال ما رقیق تر شده و پاداش آن کمتر است عین مسجدالحرام و کعبه که یک کانون مکانی است

در کانون زمانی وقتی نگاه کنیم ماه رمضان مثل مسجدالحرام می شود و فاصله ما تا کانون کمتر است پس وقتی می گویند در این ماه وقتی شما کار خوبی را انجام می دهید ثواب بیشتری دارد از این منظر است که شما نزدیک کانون زمان شده اید

و همانطور که مسجدالحرام حرمت دارد و ثواب در آن چندبرابر دیگر مکانهاست و ....

رمضان در زمان چنین است

و کانونی که مسجد الحرام را چنین محترم کرده کعبه است

و کانونی هم که ماه رمضان را چنین محترم نموده لیله القدر است

و وقتی یک شب را الف شهر گفته اند چون شما در کانون زمان قرار گرفته اید و اگر برای این کانون زمان یک مکان مقدس را مثل مسجداحرام یا مسجد و ..... هم پیدا کنید شما در هردو بیشترین بهره را خواهید برد

در این ماه ثواب بسیار است و در کانون آن طی کردن یک عمر نهفته است

در دیگر زمانها عمر ما برای یک امر خیر و یک ثواب باید بسیار طی شود اما در رمضان چنان این امر سرعت می گیرد که برای عقل باور پذیر نیست و وقتی در شب قدر هستیم کانون زمان در نزد ماست پس آنرا نیک بدانید و قدر بدانیم و طی کردن زمان را با عقل خود مقیاس نکنیم و وزن دادن در ادراک ما نمی گنجد تمام ......... تمام

یا میزبان رحمان

چندان که می دانیم در فوق کنش خود متلاطم گره خورده و راهای بد رفته را بدتر می رویم این تمام معمای شکست ماست.

می دانیم راه پیروزی تلاش است و صبر و مقاومت اما باز بی صبری میکینم،کی دم پیروزی!

می دانیم طرف مقابل ما برای پیروزی زحمت کشیده دعا می کند، اما ما می خواهیم فقط با دعا او را مغلوب کنیم!

می دانیم پیروزی شیرین است ولی چنان با دلهره و سخنان صدمن یک غاز خود قصد تلخ کردن کام شیرین مظفر را داریم!

راهی را که بارها پیموده ایم و به نتیجه نرسیده ایم را دوباره کورتر طی می کنیم خیال می کنیم اگر چشم ببندیم راه باز می شود!

حیات طیبه وقتی حاصل می شود که دیگران را احترام کنیم بزرگ بشماریم یک مخلوق عالم بدانیم ربی را در جریان خلق بدانیم که روشنایی اول و آخر است همانقدر که خود را ارزش میدهیم دیگران را نیز تکریم کنیم تا کرامت در همه جای زندگی جاری و ساری شود.

لذت وقتی حاصل می شود که درونی باشد لذت ظاهر پوک است و خسته کننده.

چیز خوب همیشه مفید است پس آنچه که مضر است مفید نیست آن حاصل دیده مفید ظاهر است باطن در آینده ظاهر می شود ضرر می آید چون نباید آن قصد بد را می کردیم.

دزدی از امور بد است پس آنرا خلاف تعریف کرده اند و حکم آن جریمه ایست درخور از قانون جامعه ، اما بدون جریمه قانونی جامعه نفس عمل تو را شکست می دهد روحیه ات را می شکند کلافه ات می کند درگیری ذهنی تو را در ناراحتی دائم فرو می برد، برکت و خیر زندگی شرافتمندانه تور زائل می کند تو ذائل حیات خود می شوی. محروم از شادیهای عمیق و فرحبخش خواهی شد این مجازات کمی در زندگی نیست.

گدایی کمی تو را پول می دهد اما شخصیت تورا نابود می کند سرخورده و کوتاه فکر می شوی قرب تو را نزد دیگران میگرد این کارنکردن و تنبلی و درآمد زائی از گدائی هزینه سنگینی است که باید بپردازی که اگر می دانستی شادی پول آنرا نه اینکه نمی پسندیدی بلکه زشت می دانستی.

دنیایی که پروردگار آنرا چنین دقیق نظم داده و هیچ چیز را بی نتیجه نساخته و همه ی آن در یک سیر دقیق و منظم قرار دارد نمی شود با بی عقلی و گردنکشی و .... از آن گذشت.

آنهایی که می خواهند راهی جز اینرا طی کنند عرض خود می برند و زحمت خود می دارند!

بنظرم زحمتی که به ما می دارند آنقدر نسبت به زحمت خودشان کم است که صفر است!

.... راستی آنان که امروز می خواهند با بی حجابی چنگ به صورت جامعه بکشند و بی عفتی را ترویج کنند و قانون خدا را در مهلکه ببرند از قوم لوط و قوم ثمود و فرعون و ..... قوی ترند!؟

یا درون خود را آتش زده و بی غیرتی و بی حیایی اول دامن آنان را گرفته و زوال حیثیت و شخصیت و ... آنرا در پی دارد.

آیا برگشتن به پوشش غارنشینی افتخار ایجاد می کند.

آیا انسانیت خود را چون کالایی به بازار بفروشیم می شود؟

انتظار داشت که بجایی برسیم ؟

آنان که سیاهی ها را دیده اند دانسته اند که این تاریکی بیش نخواهد بود، تلاش برای سیاه شدن است.

اگر راه مبارزه این بود بدانیم و بدانید این شمشیر بر خود زدن است اگر خیلی قوی باشد شاید بعد از نابودی شمشیر زن زخمی هم بر مقابل بزند.

با راه بدسرشتان راه رفتن آخر ندارد جز گمراهی و تباهی.

کالای تن را بر بازاری ببر که بهشت اش دهند باز، نه مکاره جایی که فلاکت دهدت اینجا، آنجا هم شوی در جهنم.

کالای خود ارزان فروختی وقتی که آنرا کردی نجس و لشمه ساران!

بنام پروردگار بی همتا

ناشتا که شدم کمی آب خورده شروع کردم

آنها هنوز هم منتظر بودند که نشود

من در شدن مطمئن بودم

اراده کرده بودم که انجام دهم

آنها نشسته بودند و می نگریستن که شکست مرا آشکار کنند

دو طرف همچنان در ترازوی محک بودیم

....

ساعتی پیش بالاخره آچار رینگی 24 را آوردم

بعد از باز کردن هواکش و متعلقات مزاحم

پیچهای باز شده و وسایل را در آن زیر چیدم

بالاخره با هر زحمتی بود و تنها زاویه حرکتی که داشتم حدود 10 درجه

و چپ و راست کردن آچار پیچ را باز کردم

فشنگی سنسور را در جای خودش گذاشتم

و باز با همان سختی باز کردن بستم

طول کشید

اما انجام شد

عرق خستگی پیشانی که هیچ همه بدنم را گرفته بود

و عرق شرم آنطرفی ها را

آنچه که خواستار بودم بدست آورده بودم

مشکل ماشین رفع شد

همین برایم کافی بود

یا ستار العیوب

گر ما را دیده اید چه دیدنی

گر فرق ما را شکسته اید چه شکستنی

گر سوی ما آمده اید چه آمدنی

گر پیش ما نشسته اید چه نشستنی

گر با ما مدرا کرده اید چه مدارائی

گر کمک داده اید ما را چه کمکی

گر دشمن زده اید مارا چه دشمنی

گر تقویت کرده اید ما را چه تقویتی

گر آرام ساخته اید ما را چه آرامشی

گر تراسنده اید خصم ما را چه ترسی

گر شیطان بدر کرده اید ما را چه شیطانی

گر آموزش داده اید ما را چه آموزشی

گر فکرت آموخته اید ما را چه فکرتی

گر تادیب ساخته اید ما را چه ادبی

گر نوازش داده اید ما را چه نوازشی

گر صاف کرده اید راه ما را چه راهی

گر میان دار معرکه بوده اید ما را چه میانداری

گر برآورده اید آرزوی ما را چه برآوردی

گر صفا بخشیده اید خانه مان را چه صفائی

گر آب بوده اید بر آتش مان چه آبی
گر صبر بوده اید بر مصیبت مان چه صبری

گر نمک بوده اید بر قاتق مان چه نمکی

گر پروارنه بوده اید گرد شمع مان چه پروانه ای

گر روشنی بوده اید بر شبهای تارمان چه روشنایی

گر بوده اید.......

بگو کدام بودن؟

..... تا بگویم بوده ای یا مدعی بوده ای

راهم دهید در کوره راهی باریک تا سازم راهی بهر مدعوبین

1401/11/17 10:47

یا عادل مهربان

اینجا باغ است و بقیه جاهای دنیا جنگل

ما برتریم

دشمنان ما باید از بین بروند

هر که با ماست باشد

هر کس با ما نیست نباید باشد

ما سرور هستیم

هر چه ما می گوئیم درست است

آنچه دیگران می گویند اگر برای ما نفع دارد درست است وگر نه ،نه

بلایی سر تان در آوریم که یادتان برود که به ما بگوئید بالای چشمتان ابروست

هر چه خواستید به دیگران بگوئید

ولی هرکس که ما را تائید کند نه

او بد باشد و خوب باشد ندارد

خوب و بد را ما تعیین می کنیم

جهان از ماست

دیگران انگل هستند

.....

پلیس ما باید معترضین را با شدیدترین راه ممکن نابود کند

پلیس ما تامین کننده امنیت ماست

حق دارد بی قانونی را تحمل نکند

حق دارد قانون شکن را بکشد

حق دارد او را خفه کند

حق دارد چون ما می گوئیم

....

اغتشاشگران ایرانی صلح جو هستند

معترضین ایرانی محق هستند

معترضین ایرانی نباید پلیس با آنها برخورد کند

امنیت آنها باید تامین باشد

حکومت ایران باید نابود شود

دانشمندان ایرانی باید کشته شوند

کشتن ماموران ایرانی خشونت نیست

ما جهانی پر از حقوق بشر ساخته ایم

ولی فقط بشر آن ما هستیم

بقیه انسانها اگر ما بگوئیم بشرند وگرنه بشر نیستند

ما اروپایی و آمریکایی هستیم

آسیا و آفریقا اگر با ما نباشد نباید باشد

همه چیز را ما تعیین می کنیم

میزان ما هستیم

اینها تعاریف دوگانه نیست

چون ما می گوئیم

....ما

.....فقط ما

تمام.....

یا حنان

از سر ذوق بلند شدن و ترکیدن

از سر شوق رفتن و خیط شدن

از سر خنده گریختن و زمین خوردن

از سر مستی رقیصدن و پرپر شدن

از سر خماری دودین و کله ملق شدن

از سر غرور سخن گفتن و خام شدن

از سر ترس گفتن و شرمنده شدن

از سر خشم زدن و پشیمان شدن

از سر غضب زدن و خورده شدن

از سر هیجان چشیدن و بیمار شدن

از سر قهر رفتن و ناپید شدن

از سر رنجش قاپیدن و دزد شدن

از سر بی خردی خرد کردن و کم وزن شدن

از سر نااهلی کشتدن و تمام شدن

....

می شد زندگی کرد اگر ناهنجار نبودیم

می شد افراشته شد اگر غمگین نبودیم

می شد دوست داشت اگر در افکار باطل نبودیم

می شد رشد کرد اگر نادرست اندیشه نبودیم

می شد وزین شد اگر خودتحقیر نبودیم

می شد دید اگر در غضب خود نبودیم

.....

اینک هستیم

.... شاید امان داده شده ایم

برگردیم که بد کردیم

توبه از هرآنچه برای غیر تو کردیم

X